هنر آبستره با اسامی دیگری چون آبسترکت یا ابسترکت آرت، هنر غیرعینی، هنر غیربازنمایی و فراواقع گرایی نیز شناخته می شود و بدین معنی ست که هنر این سبک اشاره به جسم و یا عینیتی فیزیکی و ملموس نداشته و قرار نیست لزوما چیزی واقعی در جهان را تداعی یا بازنمایی کند. هنرمند آبستره به صورت گنگ و غیر واضح تصویری را خلق می کند که بیانگرهیچ شیء واقعی نیست و عناصری که در آثار آبستره دیده می شوند، در دنیای واقعی وجود خارجی ندارند.
این سبک از هنر می تواند یکی از بهترین راه ها برای نشان دادن احساسات هنرمند در حین خلق اثر هنری اش باشد و هنرمند آنچه در ذهن خود دارد را بدون محدویت چهارچوب سبک هنری، به بستر کار خود انتقال می دهد. در این سبک، رنگ و فرم به صورت مستقل نقش اصلی را ایفا میکنند و اشکال هندسی و خط نیز برای بیان احساسات هنرمند به کار گرفته می شوند. همانطور که افلاطون معتقد است تصاویر غیرطبیعت گرا مانند دایره، مربع، مثلث و ... یک زیبایی مطلق و غیر قابل تغییر را به نمایش می گذارند، بنابراین یک اثر هنری نیز میتواند به خاطر خط و رنگ خود تحسین شود به جای این که صرفا یک شیء یا منظره ای طبیعی را به تصویر بکشد.
هنر آبستره در اوایل قرن بیستم توسط واسیلی کاندینسکی متولد شد. او اولین اثر آبستره خود را در سال 1910 و با تکنیک آبرنگ ارائه کرد. آنچه که برای اولین بار توجه کاندینسکی را به هنر آبستره جلب نمود یک دامن خوشرنگ و سپس یکی از تابلوهای خودش بود که تصادفا به صورت وارونه در آتلیه شخصی اش قرار گرفته بود. این وارونه بودن سبب شد تا او در نگاه اول با تابلویی روبرو شود که انگار قبلا آن را ندیده و تنها رنگ آمیزی جذاب وجالبش، توجه او را به خود جلب کرده بود. همین تابلوی وارونه باعث شد تا او به این نتیجه برسد که در یک تابلو، رنگ و فرم است که نقش اصلی را ایفا می کند و می تواند به تنهایی زبان گویای یک اثر هنری باشد و برای بیان عواطف هنرمند کافی است.
هدف نهایی کاندینسکی این نبود که نقاشی را از محتوا پاک کند، بلکه هدف او این بود که قالبی مجزا از اشیا و محیط، برای انتقال پیام خویش به بیننده بیافریند. کاندینسکی معتقد بود که رنگ و شکل باید به گونه ای با هم ترکیب شوند که عواطف درونی را به بهترین نحو بیان کرده و آن را در قالب پیام اثر به بیننده انتقال دهند.
او به روانشناسی رنگ ها معتقد بود و از آن برای انتقال پیام کمک می گرفت. رنگ قرمز را زنده، مطمئن و صمیمی، سبز را آرام و سرشار از قدرت درون، آبی را عمیق و ماوراءالطبیعی، زرد را گرم، هیجان انگیز و گاهی آزاردهنده، یا کاملا مجنون یا خودمانی می دانست. رنگ سفید را نیز به عنوان رنگی به نظر خاموش ولی پر از احتمالات میشناخت.
اکثر افراد به این دلیل که به دنبال عناصر واقعی و عینی در نقاشی هستند، درک درستی از هنر آبستره ندارند و چه بسا آن را به نقاشی کودکان نیز تشبیه کنند. ممکن است در نگاه غیرحرفه ای شباهت هایی بین نقاشی کودکان و آثار هنرمندان آبستره دیده شود، اما این شباهت ها سطحی بوده و در آثار هنرمندان حرفه ای، تفکر، برنامه ریزی، شناخت عمیق اصول هنری، پیچیدگی و ساختار مشخصی وجود دارد. ممکن است در اولین نگاه این آثار بی معنی و ساده به نظر رسند اما برای کشیدن آنها انرژی، زمان، فکر و خلاقیت بسیاری صرف شده است.
برای درک بهتر هنر آبستره گاهی لازم است تا با آثار هنرمند مورد نظر آشنا باشید. این امر کمک بزرگی به درک اثر می کند. زیرا اگر آثار قبلی هنرمندی را دیده باشید، آثار بعدی او را بهتر درک خواهید کرد. گاهی نیز لازم است تاریخچه مربوط به آن هنرمند را بدانید تا به درک عمیق تری از آثار او برسید.
پراستفاده ترین و رایج ترین تکنیک های مورد استفاده در آبسترکت آرت، اکریلیک، رنگ روغن و رزین است. اکثر تابلوهای آبستره را به دلیل رنگ های فراوان و چشمگیر، می توان در همان نگاه اول در گالری ها تشخیص داد. البته امروزه بسیاری از آثار این سبک با تعداد کمتر رنگ و بصورت مینیمال نیز ارائه میشود. جذابیت ویژه و خاص این سبک این است که مخاطب با توجه به روحیه و شخصیت خود از آن برداشت می کند. همان طور که اشاره شد هدف اصلی این سبک به تصویر کشیدن طبیعت و محیط اطراف نیست، بلکه نفوذ به فکر و احساس بیننده است. بسیاری افراد باور دارند که نقاشی آبستره غذای روح است زیرا در آن هیچ گونه تصویربرداری از دنیای واقعی صورت نگرفته و روح می تواند با آن ارتباط عمیقی برقرار کند و به هر آن کجا که می خواهد پرواز کند. و چه لذتی شیرین تر از این؟